اگر شما هم یک بار در زندگی عاطفیتان شکست خوردهاید و میخواهید بار دیگر شانستان برای خوشبخت شدن را امتحان کنید، حرفهای هرایر دانلیان، روانشناس و زوج درمانگر را جدی بگیرید.
۱. تا مهر توی شناسنامه نخورده…
وقتی هم از طلاق صحبت میکنیم، تعریفمان اتفاقی است که گرچه به جدا شدن خانه دو نفر میانجامد اما یکسری مراسم قانونی و شرعی هم برای بهسرانجام رسیدنش انجام میشود.
با این تعریف تنها جدایی فیزیکی دو نفر و در یک خانه زندگی نکردنشان را نمیتوانیم بهعنوان طلاق گرفتنشان به رسمیت بشناسیم و اگر آن دو مراسم خاصی که باید را بهجا نیاورند یا بهعبارت دیگر قانونی و شرعی از هم طلاق نگیرند، حتی اگر مدتها دور از هم زندگی کنند، مطلقه به حساب نمیآیند. طلاق وقتی اتفاق میافتد که دو نفر نه تنها از جهت روانی، بلکه از جهت حقوقی و شرعی هم با هم ارتباطی نداشته باشند.
۲. به خودتان فرصت بدهید
بعد از طلاق دو نفر باید به خودشان فرصتی برای رها شدن از اتفاقهایی که افتاده را بدهند. توصیه روانشناسان این است همه افرادی که جدایی را تجربه میکنند، حداقل ۶ ماه به فکر شروع ارتباط عاطفی دیگری نیفتند. در این ۶ ماه آنها باید از فضای قبلی دور شوند و ببینند که چه احساساتی سراغشان میآید. ببینند که اتفاق پیش آمده را میپذیرند یا نه، آرام میشوند یا نه و بعضیها باتوجه به شرایط و احساساتشان نیاز به دوره طولانیتری دارند.
۳. سنگها را با خودتان وا بکنید
طلاق چه برای کسی که خوشحال است و تصور میکند از رنجهایی که میکشیده خلاص شده، چه برای کسی که آشفته بهنظر میرسد، آسیبزاست. این آسیب را یک نفر با خشم نشان میدهد و یکی با بیتفاوتی. آدمها باتوجه به شرایطی که در رابطه داشتهاند، وضعیت فعلی و روحیاتشان واکنشها را به شیوههای متفاوت و با شدت متفاوت ابراز میکنند. واقعیت این است که وقتی دو نفر تصمیم به ازدواج میگیرند، هدفی را برای خود مشخص میکنند و نرسیدن به این هدف- که با طلاق اتفاق میافتد- آن دو را از نظر عاطفی، ذهنی و اجتماعی دچار شکست میکند و این شکست –حتی درصورتی که فرد در دوره تاهل آزار زیادی دیده باشد- آسیبهایی را بههمراه میآورد.
۴. خودتان را خالی کنید
افراد در چنین شرایطی معمولا سه نوع عکسالعمل هیجانی نشان میدهند؛ یا هیجان منفی زیادی را ابراز میکنند و بهصورت خشم، حسادت، تنفر و… احساسشان را نمایش میدهند یا بیتفاوت دیده میشوند و میگویند این اتفاق برایشان اهمیتی نداشته یا دنبال تجربه احساساتشان میروند و به خود برای روبهرو شدن با واقعیت و مرور گذشته فرصت میدهند و پس از آن با کمک تجربههایی که کسب کردهاند به آینده فکر میکنند. آنچه مهم است این است که افراد در نمایش احساساتشان افراط و تفریط نکنند، یعنی با خشم بیش از حد یا شادی بیش از اندازه که اشکالش را در واکنشهایی مثل جشن گرفتن برای جدایی میبینیم، احساسات خود را نمایش ندهند.

Angry bride and groom looking at each other
۵. رد پاها را پاک کنید
اینکه پای همسر سابق به زندگی شما و فردی که با او ازدواج کردهاید باز شود، میتواند به رابطه شما آسیب بزند اما آنچه احتمال این آسیب را بیشتر یا کمتر میکند، شرایط و ویژگیهای شخصیتی شما و شکلی است که به رابطهتان دادهاید. تصوری که میشود این است که حضور همسر سابق خشمگین، میتواند به رابطه تازه آسیبهایی بزند؛ با این وجود اچنین آسیبهایی همیشه اتفاق نمیافتند و بعضی افراد رابطهشان را در مسیری هدایت میکنند که با این تنشها صدمه نبینند. درواقع درست است که عوامل خارجی – در اینجا وجود یک فرد خشمگین و شکست خورده- میتواند روی هر رابطهای تاثیر بگذارد، اما اگر پایههای رابطه محکم باشد، انتخاب درستی کرده باشند و به آینده مشترکشان باتوجه به احساسات و البته در سایه منطق فکر کرده باشند، احتمال آسیب زننده بودن این عوامل خارجی کمتر میشود.
۶. مشاوره طلاق را جدی بگیرید
اینکه همسر سابق به آینده کسی که با او زیر یک سقف زندگی میکرده و عواطفی درمورد او داشته واکنش نشان دهد، میتواند تحتتاثیر زمانی که از جدایی میگذرد، باشد. بعد از طلاق بلافاصله زندگی مستقل افراد شروع نمیشود. با کمک مشاوران و روانشناسان میتوان از عواطف و نیازهای باخبر شد،
یکی از دلایلی که از افراد خواسته میشود تا ۶ ماه وارد رابطه تازهای نشوند، بروز همین عواطف است که میتواند گاهی ناگزیر باشد. ابراز این عواطف میگوید هنوز ارتباط آن دو تمام نشده و افراد اگر مصمم به جدا شدن هستند، باید به خود و فرد مقابل برای تمام شدن رابطه کمک کنند. باتوجه به اینکه مدت زیادی از این جدایی نگذشته، میتوان واکنش همسر سابق را طبیعی دانست. او هنوز از این اتفاق عبور نکرده و مدتی برای رسیدن به آرامش و پذیرفتن ماجرا به زمان احتیاج داد.
۷. راهتان را جدا کنید
افرادی که باوجود داشتن فرزند طلاق میگیرند، ناگزیرند با هم تاحدی ارتباط داشته باشند. البته این ارتباط توام با احترام و از نظر عاطفی خنثی است. اگر دو نفر از فکر هم حالشان بد میشود، یعنی موضوع را برای خود حل نکردهاند. اینکه گاهی به یاد هم بیفتند و به هم فکر کنند و حتی از آنچه در گذشته اتفاق افتاده ناراحت شوند، کاملا طبیعی است اما اگر نسبت به هم خشم، احساس انتقامجویی و دلتنگی مهارناپذیری داشته باشند یعنی موضوع را برای خود حل نکردهاند و در شرایط مطلوب عاطفی بهسر نمیبرند.
کسی که جدایی را پشتسر گذاشته و با احساساتش روبهرو شده، خشم و نفرت را تجربه نمیکند و نیازی به انتقامجویی نمیبیند، او میپذیرد که یک اتفاق تلخ در زندگیاش افتاده، به هدفش نرسیده، اما میتواند از نو شروع کند و زندگیاش را بسازد؛ درحالی که اگر از این مرحله عبور نکرده باشد، حتی درصورتی که وارد رابطه تازهای شود، نمیتواند هیجانات متعادل را نشان دهد و قضاوت مناسبی را درمورد احساسات خود و فرد مقابل داشته باشد و این موضوع بر رابطه تازه او هم تاثیر میگذارد و احتمال اشتباه انتخاب کردن یا ناکام شدن در این رابطه را هم بالا میبرد.